ermöglichen
transitiv۱. امکانِ چیزی را فراهمآوردن (برای)؛ امکانپذیر/ میسرکردن، میسرساختن، ممکن ساختن، امکان دادن؛ ترتیبیدادن
[hat]
مثال ها:
امکانِ تحصیل را برای کسی فراهمآوردن، تحصیلِ کسی را امکانپذیرکردن، به کسی امکان تحصیل دادن
jmdm. das Studium ermöglichen; es jmdm. ermöglichen zu studieren
میتوانی ترتیبی بدهی که/ این امکان را فراهم بیاوری که...؟
kannst du es ermöglichen, dass ...?
برای کسی امکان چیزی را فراهم کردن
jmdm. etwas ermöglichen
پدر و مادرش امکان تحصیل را برای او فراهم کرده اند
seine Eltern haben ihm das Studium ermöglicht