wort dictionary
FADE

entgegengehen

intransitiv

۱. به‌طرفِ/ به‌سوی کسی رفتن؛ به‌استقبالِ کسی رفتن؛ [مج:] به‌استقبالِ/ به‌پیشوازِ چیزی رفتن، استقبال‌کردن از؛ رو به ... رفتن

Dat.; [*][ist]

عبارات کاربردی:

رو به/ در شرفِ پایان بودن، به‌پایانِ خود نزدیک‌شدن

dem Ende entgegengehen

رو به‌زوال‌بودن

seinem Untergang entgegengehen

دورانِ بدی را درپیش‌داشتن، روزگارِ سختی در انتظارِ کسی بودن

schlechten Zeiten entgegengehen

به‌استقبالِ خطر رفتن

einer Gefahr entgegengehen