wort dictionary
FADE

durchziehen

transitiv

۱. گذشتن/ (به طور جمعی) عبور کردن/ رد شدن از؛ زیر پا گذاشتن [نیز:] روان بودن در،‌جریان داشتن در؛ امتداد داشتن در؛ پیچیدن

tr. (Gebiet, Land usw.); [hat]

۲. (چیزی را از میان چیزی) رد کردن

[*][hat]

مثال‌ ها:

هوا دادن؛ هوا را عوض کردن

durchziehen lassen

۳. تا آخر کشیدن

[*][hat]

۴. به انجام رساندن

[*][hat]

۵. (از جایی بدون توقف) گذر کردن؛ (دسته جمعی) عبور کردن

[ist]

۶. جا افتادن (ترشی؛ سالاد)

[ist]