durchlassen
transitiv۱. گذاشتن که رد شود/ بگذرد/ عبور کند/ وارد شود، اجازه ورود/ عبور دادن به؛ راه دادن
Person; [*][hat]
مثال ها:
بدون کارت کسی را راه نمی دهند
ohne Ausweis wird niemand durchgelassen
اجازه می دهید که رد بشوم؟
lassen Sie mich bitte durch?
۲. جلو چیزی را نگرفتن، مانع نفوذ/ ورود چیزی نشدن؛ کیپ نبودن، درز داشتن؛ قابل نفوذ بودن؛ مانع نفوذ نبودن
Licht, Wasser usw.; [*][hat]
مثال ها:
این کفشها جلو آب را نمی گیرند/ کیپ نیستند
die Schuhe lassen Wasser durch
نور از این پرده نمی گذرد/ عبور نمی کند، این پرده جلو نور را می گیرد
der Vorhang lässt kein Licht durch
۳. گذراندن از، از میان (چیزی) رد کردن، عبور دادن از
durch ein Sieb usw.; [*][hat]
۴. قبول کردن
durch eine Prüfung, Antrag usw.