durchführen
transitiv۱. به اجرا/ به عمل در آوردن، عملی/ اجرا کردن، به (مرحله) اجرا گذاشتن
Vorhaben, Beschluss, Gesetz usw.; [*][hat]
۲. انجام دادن، به عمل آوردن؛ ترتیب دادن؛ به انجام رساندن
Arbeit, Untersuchung; Abstimmung usw.; [*][hat]
۳. جایی را به کسی نشان دادن، کسی را در جایی گرداندن
jmdn. (durch ein Museum usw.)
۴. تشکیل دادن؛ برگذار کردن
[*][hat]