wort dictionary
FADE

durchbrechen

transitiv/intransitiv

۱. شکستن، به دو نیم کردن

tr. (Stock, Brett usw.); [*][hat]

۲. (درهم) شکستن؛ دو نیم شدن

itr., ist (Stuhl, Steg usw.; unter einer Last)

۳. کار گذاشتن [در دیوار و غیره]؛ (سوراخ کردن و) تعبیه کردن

tr. (Fenster usw.); [*][hat]

۴. سوراخ کردن

tr. (Wand, Mauer usw.); [*][hat]

۵. درآمدن، (از جایی) بیرون آمدن

itr. ist (Zahn, Sonne usw.)

۶. سرباز کردن؛ ظاهر شدن؛ بروز کردن

itr., ist (Geschwür usw.)

۷. مانع را شکستن؛ (با زور) از مانع گذشتن

ist

۸. (مانعی را) در هم شکستن (و رد شدن)

[hat]