dienen
intransitiv۱. خدمت کردن به، (در خدمت کسی/ جایی) بودن
jmdm. einer Institution usw. dienen
به دولت/ به کلیسا خدمت کردن، در خدمت دولت/ کلیسا بودن
dem Staat/ der Kirche dienen
سالها حسابدار وفادار او بوده است
er hat ihm jahrelang als treuer Buchhalter gedient
۲. خود را وقف ( خدمت به) کسی/ چیزی کردن، خدمت کردن به
dem Mitmenschen, der Wissenschaft usw.
۳. خدمت کردن؛ خدمت نظام وظیفه انجام دادن
[hat]
در نیروی هوایی خدمت کردن
bei der Luftwaffe dienen
دو سال در ارتش خدمت کرده است
er hat zwei Jahre beim Militär gedient
۴. به سود/ به نفع چیزی بودن؛ کمک کردن به
Dat. (nützlich, förderlich sein für)
این کار به سود تمامی بشریت است
das dient der ganzen Menschheit
به بهبود مناسبات بین المللی کمک کردن
der Verbesserung der internationalen Beziehungen dienen
فواید صلح آمیز داشتن، در جهت حفظ صلح انجام گرفتن
freilichen Zwecken dienen
۵. استفاده ای/ فایده ای داشتن، به کار آمدن، به دردی خوردن؛ برای چیزی بودن [عا]
zu etwas dienen; [hat]
این نهر چه استفاده ای دارد/ برای چیست؟
wozu dient der Graben?
غرض از برگذاری این کنفرانس آن است که...
diese Konferenz soll dazu dienen, zu...
۶. به عنوان چیزی مورد استفاده قرار گرفتن/ استفاده شدن از؛ برای کاری مورد استفاده قرار گرفتن
als (zu) etwas dienen; [hat]
از این محل به عنوان اتاق کنفرانس استفاده می شود
dieser Raum dient als Konferenzraum
۷. از دست من چه خدمتی بر می آید؟ چه فرمایشی داشتید؟ چه خدمتی می توانم برای شما انجام بدهم؟
womit kann ich (Ihnen) dienen?
این هم دردی از من دوا نمی کند/ کار مرا تکافو نمی کند
damit ist mit auch nicht gedient
بیست مارک کارم را راه می اندازد، با بیست مارک کارم راه می افتد
mit 20 Mark wäre mir schon gedient
این نمی تواند کمک موثری برایم باشد
damit ist mir wenig gedient