danken
intransitiv۱. تشکر کردن/ سپاسگزاری کردن/ متشکر بودن/ ممنون بودن از کسی (برای/ از بابت)، شکر کردن
jmdm. danken (für); [hat]
مثال ها:عبارات کاربردی:
اختیار دارید، قابلی ندارد، قابل نیست، تشکر لازم ندارد!
nichts zu danken!
نمی دانم به چه زبانی از شما تشکر کنم
ich weiß nicht, wie ich Ihnen danken soll
این جور نصیحتها به درد من نمی خورد/ ارزانی خودت باد
für solchen Rat danke ich iron.
۲. چیزی را مدیون/ مرهون کسی بودن
tr. jmdm. etwas danken (verdanken)
۳. کار کسی را تلافی کردن؛ قدر کار کسی را شناختن/ دانستن
tr.; jmdm. etwas danken (belohnen)
مثال ها:
من این لطف تو را هیچ وقت فراموش نمی کنم
wie kann ich dir das jemals danken?