wort dictionary
FADE

blühen

intransitiv

۱. شکوفه کردن، شکوفه دادن،‌ گل دادن، گل کردن، شکوفا شدن؛ شکفتن، باز شدن

Pflanze usw.; [hat]

مثال‌ ها:

درختها شکوفه کرده اند

die Bäume blühen

گلها شکفته اند، درختها گل داده اند

die Blumen blühen

مزرعه ها پر از گل و شکوفه/ سبز و خرم شده است

die Felder blühen

عبارات کاربردی:

خدا می داند چه ها در انتظار ماست/ چه چیز ها بر سرمان خواهد آمد؛ کسی چه می داند که بر سر ما هنوز چه ها خواهد آمد

wer weiß, was uns noch (alles) blüht

۲. رونق داشتن، [کار کسی،‌ کار و بار کسی] گرفتن؛ در اوج شکوفایی بودن،‌ شکوفا بودن؛ رونق یافتن

Geschäft; Kunst, WIssenschaft usw.; [hat]