bezeichnen
transitiv۱. مشخص/ علامت گذاری/ نشانه گذاری کردن، نشان/ علامت گذاشتن؛ علامت زدن
merkieren; [hat]
صندلیها شماره گذاری شده اند/ با شماره مشخص شده اند
die SItze sind mit Nummern bezeichnet
۲. مشخصات چیزی را ذکر کردن؛ مشخص کردن؛ نشان دادن، نشان چیزی بودن؛ توصیف کردن
genau angeben; [hat]
مشخصات چیزی را دقیق تر برای کسی گفتن، چیزی را برای کسی مشخص تر کردن
jemandem etwas näher bezeichnen
دونالد ترامپ ناتو را در دوران ریاست جمهوری خود "منسوخ" توصیف کرد
Donald Trump bezeichnete die Nato während seiner Präsidentschaft als "obsolet"
۳. خواندن، نامیدن؛ گفتن به؛ قلمداد کردن؛ دانستن؛ محسوب کردن؛ تعبیر کردن به
bezeichnen als (nennen); [hat]
به آن خانه می گفت کلبه، آن خانه را (نه خانه بلکه) کلبه می خواند
er bezeichnete das Haus als einfache Hütte
خود را نویسنده کتاب قمداد کردن/ خواندن
sich als den Verfasser des Buches bezeichnen
کسی را بزرگترین سیاستمدار خواندن/ قلمداد کردن
jmdn. als den größten Politiker bezeichnen
کسی را شیاد (کلاهبردار) خواندن
jmdn. als Betrüger bezeichnen
فرانسویش را خوب می دانند
sein Französisch wird als gut bezeichnet
رفتارش را به چیزی جز بزدلی نمی توان تعبیر کرد
sein Verhalten kann man nur als Feigheit bezeichnen
حیواناتی را که در آب زندگی می کنند چه می نامند؟
wie bezeichnet man Tiere, die im Wasser leben?
او خود را بزرگترین سیاست مدار قلمداد می کند
er bezeichnet sich als den größten Politiker
۴. دلالت کردن بر؛ نماینده/ نشان دهنده چیزی بودن؛ تسمیه ای بودن برای
bedeuten; [hat]
این لغت بر چیزهای گوناگونی دلالت می کند
das Wort bezeichnet verschiedene Dinge
ایکس و ایگرگ نماینده مقادیر نامعلومند
X und Y bezeichnen unbekannte Größen
۵.
=> bezeichnend sein für