wort dictionary
FADE

bewahren

transitiv

۱. مصون نگهداشتن (از)، حفظ کردن (در برابر)؛ در امان نگهداشتن (از)، نجات دادن (از)؛ باز داشتن (از)

tr. bewahren vor Dat.; [hat]

مثال‌ ها:

کسی را از حماقتی بازداشتن

jmdn. vor einer Dummheit bewahren

کسی را در مقابل چیزی حفظ کردن؛ کسی را از چیزی مصون نگهداشتن

jdn. vor etwas bewahren

عبارات کاربردی:

خدا نکند!؛ به هیچ وجه!؛ اصلا و ابدا!

Gott bewahre!

۲. نگهداری/ حفظ کردن، (در جای محفوظی) نگهداشتن، محفوظ نگهداشتن

tr. (aufbewahren); [hat]

۳. (همچنان/ کماکان) حفظ کردن؛ از دست ندادن؛ پایبند ماندن به

sich etwas bewahren

۴. (باقی/ پا بر جا) ماندن

sich bewahren (Brauch usw.)

۵. حفظ کردن (آرامش؛ خونسردی)

=> Fassung, Ruhe, Stillschweigen usw.

مثال‌ ها:

آرامش خود را حفظ کردن

die Ruhe bewahren

خونسردی خود را حفظ کردن

kaltes Blut bewahren