bestätigen
transitiv۱. تایید کردن، مورد تایید قرار دادن؛ تصدیق کردن، صحه گذاشتن بر
tr. (Aussage, Ansicht, Meldung usw.); [hat]
تایید شدن، مورد تایید قرار گرفتن/ واقع شدن
bestätigt werden
۲. گواهی/ تایید/ تصدیق کردن
tr. (Urkunde usw.)
این را باید به تایید برسانم/ باید بدهم کتبا (برایم) تایید کنند
das muss ich mir schriftlich bestätigen lassen
بدین وسیله گواهی می نماید/ تایید می شود که
hiermit wird bestätigt, dass
صحت امضایی را گواهی کردن
die Echtheit einer Unterschrift bestätigen
۳. وصول/ دریافت چیزی را اعلام داشتن
tr. (Sendung, Überweisung usw.
بدین وسیله وصول کالای ارسال جناب عالی را اعلام می داریم
hiermit bestätigen wir (Ihnen) den Emofang Ihrer Sendung
۴. موید چیزی بودن، تایید/ تقویت کردن
tr. (Verdacht, Theorie usw.)
۵. راست/ درست بودن، درست در آمدن (خبر؛ شایعه)، درست از کار/ از آب در آمدن؛ بجا/ بمورد بودن
sich bestätigen (Nachricht, Gerücht; Befürchtung usw.)
۶. ابقاء کردن
[Politik]
در مقام خود ابقاء شدن
in seinem Amt bestätigt werden
۷. تایید شدن
sich