wort dictionary
FADE

berühren

transitiv

۱. دست زدن به، لمس کردن

anfassen; [hat]

مثال‌ ها:

لطفاً (به اجناس)‌دست نزنید!

bitte (die Ware) nicht berühren!

به سقف دست زدن، دست خود را به سقف زدن، سقف را لمس کردن

(mit der Hand) die Decke berühren

آهسته به شانه اش دست زد

er berührt ihn leicht an der Schulter

۲. تماس پیدا کردن با، خوردن به؛ [نیز:] رسیدن به؛ نزدیک شدن به؛ تلافی کردن با؛ اشتراک پیدا کردن

in Berührung kommen mit; [hat]

مثال‌ ها:

دستش تصادفاً با کیف تماس پیدا کرد

er berührte zufällig die Tasche

دستهایشان با یکدیگر تماس پیدا کرد

ihre Hände berührten sich

این دو قطعه زمین (در جایی)‌ به هم می رسند/ با هم تلاقی می کنند

die beiden Grundstücke berühren einander

عبارات کاربردی:

در این مورد منافع آن به هم نزدیک می شود/ اشتراک منافع پیدا می کنند

in diesem Punkt berühren sich ihre Interessen

۳. اشاره ای کردن به، ذکری به میان آوردن از

Thema usw.; [hat]

مثال‌ ها:

از این مساله اصلاً‌ ذکری به میان نیامد،‌ به این مساله هیچ اشاره ای نشد

die Frage wurde überhaupt nicht berührt

۴. تحت تاثیر قرار دادن، متاثر کردن؛ تاثیر/ اثر داشتن در؛ احساسی برانگیختن در؛ ارتباط پیدا کردن با؛ مربوط بودن؛ تاثیر کردن

eine WIrkung haben auf; [hat]

مثال‌ ها:

آن خبر او را عمیقاً تحت تاثیر قرار داد

die Nachricht berührte sie tief

خصومتش برایم علی السویه است/ در من هیچ تاثیری ندارد

sein Hass berührt mich gar nciht

برایش غریب بود، احساس غریبی به او دست داد

das hat ihn seltsam berührt

ناراحت شدن از

unangenehm berührt sein von

این به حال ما تاثیر چندانی ندارد/ چندان ارتباطی به ما پیدا نمی کند

das berührt uns kaum

(این موضوع) به من مربوط نیست

das berührt mich nicht

۵. گذشتن از (کنار)

Ortschaft

۶. مماس شدن بر،‌ تماس پیدا کردن با،‌ تلاقی کردن با

[hat]