beleidigen
transitiv۱. توهین/ اهانت کردن به؛ بر حرمتی/ بی احترامی کردن به، اسائه ادب کردن به؛ [مج:] رنجاندن، ناراحت کردن؛ آزردن؛ دلخور کردن
[hat]
مثال ها:
کسی را دلخور کردن؛ به کسی اهانت کردن
jdn. beleidigen
کسی را از چیزی (با عملی) رنجاندن
jdn. durch (mit) etwas beleidigen
دلخوری؟؛ بهت بر خورد؟
bist du beleidigt?
۲. آزار دادن
Auge usw.
مثال ها:
گوش خراش بودن، گوش کسی را آزار دادن
das Ohr beleidigen