beigeben
transitiv۱. اضافه کردن به؛ ضمیمه چیزی کردن، ضمیمه کردن به، منضم کردن به
Dat. (hinzufügen); [*][hat]
مثال ها:عبارات کاربردی:
به گولاش فلفل هم اضافه کردن
dem Gulasch noch Paprika beigeben
نقشه ای ضمیمه کتاب کردن
dem Buch eine Landkarte beigeben
کوتاه آمدن؛ لنگ انداختن؛ نرم شدن؛ تسلیم شدن
klein beigeben; ugs.
۲. در اختیار کسی گذاشتن، در نظر گرفتن برای، تعیین کردن برای، دادن به
Person, als Berater usw.