wort dictionary
FADE

behelligen

transitiv

۱. تصدیع یا دردسر دادن؛ مزاحم شدن

[hat]

مثال‌ ها:

مزاحم کسی شدن (با)؛ کسی را تصدیع دادن (با)، مصدع اوقات کسی شدن (با)

behelligen mit

با خواستن (یا مطرح کردن) چیزی موجب مزاحمت کسی شدن (مصدع وقت کسی شدن)

jdn. mit etwas behelligen