auswendig
Adjektiv۱. از بر؛ از حفظ؛ روان
مثال ها:عبارات کاربردی:
از بر کردن
auswendig lernen
(چیزی را) از بر بودن، از حفظ بلد بودن، روان بودن
(etwas) auswendig können/ wissen
چیزی را مثل کف دست خود شناختن؛ زیر و بم کاری را دانستن؛ از موضوعی به خوبی اطلاع داشتن
etwas in- und auswendig kennen ugs.