ausschlafen
intransitiv۱. سیر خوابیدن
itr., sich ausschlagen (genug schlafen)
۲. خوابیدن [تا مستی از سر کسی برود، عصبانیت کسی فروبنشیند و غیره]؛ خواب کافی کردن
tr. (seinen Rausch, Ärger usw.); [*][hat]
مثال ها:
به اندازه ی کافی خوابیدی (سرحالی؟)
hast du (bist du) ausgeschlafen?
خوابیدن و مستی را از سر به در کردن
seinen Rausch ausschlafen