ausgleichen
transitiv۱. رفع کردن، برطرف کردن، از میان برداشتن، از بین بردن؛ حل و فصل کردن
tr. (Unebenheiten, Unterschiede usw.); [*][hat]
مثال ها:
اختلاف نظرها را رفع کردن
Meinungsverschiedenheiten ausgleichen
۲. برطرف شدن، رفع شدن، از میان/ از بین رفتن
[*]; sich ausgleichen
۳. جبران کردن
tr. (Schaden, Defizit usw.); [*][hat]
۴. تراز کردن؛ سر به سر/ یر به یر کردن
tr. (Konto); [*][hat]
۵. تسویه کردن، پرداختن
tr. (Rechnung); [*][hat]
۶. مساوی/ برابر کردن، یر به یر کردن؛ گل مساوی را زدن
itr.; [*][hat]
۷. متعادل کردن، جبران کردن، برابر کردن
[Bauingenieurwesen]; [*][hat]
۸. توازن برقرار کردن
[*][hat]
۹. تعادل (توازن) برقرار شدن
[*][sich]
۱۰. تعدیل و جبران شدن
[*][sich]