auftragen
transitiv۱. کشیدن؛ غذا را روی میز چیدن
Speisen; [*][hat]
مثال ها:
غذا آماده است (روی میز یا روی سفره)
das Essen ist aufgetragen
۲. مالیدن، زدن [عا] (پماد؛ رنگ)
tr. (Farbe, Salbe usw.); [*][hat]
مثال ها:
روی زخمی مرهم مالیدن
Salbe auf eine Wunde auftragen
۳. سپردن (به)، تکلیف کردن (به)؛ ماموریت دادن
tr.; jmdm. etwas auftragen; [*][hat]
۴. کهنه کردن
tr. (Kleider, Schuhe usw.)
۵. آدم را چاق نشان دادن، چاق کردن
itr.
۶. مالیدن، اندود کردن
۷. مبالغه کردن؛ اغراق کردن
dick (stark) auftragen