wort dictionary
FADE

aufregen

transitiv

۱. ناراحت کردن، دچار هیجان کردن، عصبی کردن؛ عصبانی کردن؛ حرص و جوش دادن؛ نگران کردن؛ برانگیختن

tr.; [*][hat]

۲. ناراحت/ عصبانی شدن؛ حرص و جوش خوردن؛ نگران شدن؛ دچار هیجان شدن؛ دستپاچه شدن؛ برانگیختن

[*]; sich aufregen (in Erregung geraten)

مثال‌ ها:

حالا لازم نیست از این بابت ناراحت شوی/ حرص و جوش بخوری

du darfst dich deswegen jetzt nicht aufregen

وگرفنه مادرت نگران/ ناراحت می شود

sonst regt sich deine Mutter auf

حالا چرا این طور عصبانی می شوید؟

warum regen Sie sich denn so auf?

در این مورد خودتان را ناراحت نکنید!

regen Sie sich nicht darüber auf!

عبارات کاربردی:

اینقدر جوش نزن!؛ خونت را کثیف نکن!

reg dich nicht auf!

۳. عصبانی بودن از چیزی/ از دست کسی

sich aufregen über Akk. (sich empören über)