aufkochen
intransitiv۱. (کوتاه) جوش خوردن، (به) جوش آمدن
itr.; [*][hat]
۲. (کوتاه) جوش دادن، (به) جوش آوردن؛ جوشاندن
tr.; [*][hat]
۳. دوباره (کمی) پختن
[*][hat]
۱. (کوتاه) جوش خوردن، (به) جوش آمدن
itr.; [*][hat]
۲. (کوتاه) جوش دادن، (به) جوش آوردن؛ جوشاندن
tr.; [*][hat]
۳. دوباره (کمی) پختن
[*][hat]