anlaufen
transitiv/intransitiv۱. دورخیز برداشتن/ گرفتن
[*][ist]
۲. خوردن به
anlaufen gegen
مثال ها:
با سر به دیوار خوردن
mit dem Kopf gegen die Wand anlaufen
۳. روشن شدن، به راه افتادن، به کار افتادن، دور گرفتن
Motor, Maschine usw.; [*][ist]
۴. شروع/ آغاز شدن
anfangen; [*][ist]
۵. نشان داده شدن، به سینما ها آمدن
Film
۶. بخار گرفتن، عرق کردن (عینک؛ آینه)
Glas usw.; [*][ist]
۷. از جلا افتادن، کدر شدن، سیاه شدن؛ اکسیده شدن
Silber usw.
۸. سرخ شدن
rot anlaufen
مثال ها:
(از سرما) کبود شدن
(vor Kälte) blau anlaufen
صورتش از خشم قرمز شده بود
ihr Gesicht war vor Wut rot angelaufen
۹. بالا رفتن، افزایش پیدا کردن (مخارج)؛ انباشته / جمع شدن
Kosten; Zinsen usw.; [*][ist]
۱۰. دوان دوان آمدن/ نزدیک شدن
angelaufen kommen
مثال ها:
بچه ها دوان دوان نزدیک شدند
die Kinder kamen angelaufen
۱۱. حرکت کردن به طرف، رسیدن به
Hafen