anhören
transitiv۱. شنیدن، گوش کردن
tr. (Musikstück, jmds. Beschwerden usw.); [*][hat]
۲. به حرفهای کسی یا چیزی گوش کردن/ دادن؛ به گفته های کسی یا چیزی گوش فرا دادن
tr.; jmdn oder etwas anhören; [*][hat]
۳. (به طور اتفاقی) شنیدن، به گوش کسی خوردن
tr. (zufällig mithören); [*][hat]
۴. صدای چیزی را داشتن؛ نمودن، به نظر رسیدن، به نظر آمدن؛ طنین داشتن
[*]; sich anhören
صدای زشتی شنیدن
sich hässlich anhören
پیشنهادش بد نمی نماید/ بد به نظر نمی رسد
sein Vorschlag hört sich nicht schlecht an
حرف های امیدبخشی است؛ طنین خوبی دارد
das hört sich ja gut an
۵. از صدای/ از گفته/ از لهجه کسی پیدا بودن/ متوجه شدن/ پی بردن/ فهمیدن که
tr. jmdm. etwas anhören; [*][hat]
از صدایش پیدا بود که مستاصل شده است
man hörte ihm/ seiner Stimme die Verzweiflung an
از لهجه ی او پیداست که خارجی است
man hört ihm sofort den Ausländer an