angehen
transitiv/intransitiv۱. از کسی درخواست/ تقاضای چیزی کردن، از کسی درخواست/ خواهش کردن که
tr., [*]; hat/ ist; jmdn. um etwas angehen
۲. حمله کردن به، حمله ور شدن به
tr. (Gegner usw.); [*][hat]
۳. دست به اقداماتی زدن/ اقداماتی به عمل آوردن/ اقدامی کردن علیه؛ به مبارزه برخاستن با، مبارزه کردن با، مقابله کردن
itr., [*]; ist (gegen ein Urteil, eine Krankheit usw.)
با چیزی یا کسی مقابله (مبارزه) کردن
gegen etwas oder jdn. angehen
۴. پرداختن به، دست به کاری زدن؛ آغاز کردن، شروع کردن؛ مبادرت به کاری کردن/ ورزیدن
tr. (zu bewältigen suchen)
به رفع مشکلات پرداختن/ مبادرت کردن
die Schwierigkeiten angehen
رفتند که به قله صعود کنند، سعود به قله را آغاز کردند
sie gingen den Gipfel an
دست به کار شدن، به کار پرداختن، کار را آغاز کردن
die Arbeit angehen
۵. مربوط شدن به، مربوط بودن به، ربط داشتن به، ربط/ ارتباط پیدا کردن به؛ دخل داشتن به [عا]
tr., [*]; ist (betreffen)
این مسئله به همه ما مربوط می شود
diese Frage geht uns alle an
هیچ ربطی به تو ندارد، اصلاً به تو مربوط نیست
das geht dich nicht an
تا جایی که به من مربوط می شود حاضرم، می یکی حاضرم
was mich angeht, ich bin bereit
و اما در مورد پیشنهاد تو ...
was deinen Vorschlag angeht, so...
به من چه (ربطی دارد)؟
was geht das mich an?
به او این فضولی ها نیامده!
das geht ihn einen Dreck an!
۶. شروع شدن
itr., [*]; ist (anfangen)
۷. روشن شدن
itr., [*]; ist (Feuer, Lichtusw.)
۸. ریشه گرفتن، ریشه کردن، ریشه زدن
itr., [*]; ist (Pflanze)
۹. (روی هم رفته) قابل قبول بودن؛ قابل تحمل بودن؛ [نیز:] میسر/ مقدور بودن، ممکن بودن
itr., [*]; ist (erträglich, möglich sein)