anführen
transitiv۱. رهبری چیزی را به عهده داشتن، رهبر چیزی بودن، رهبری کردن؛ هدایت کردن
Festzug usw.; [*][hat]
۲. سرکردگی/ فرماندهی/ رهبری چیزی را بر عهده داشتن، سرکرده/ سردسته/ فرمانده/ رهبر چیزی بودن
Heer, Expedition usw.; [*][hat]
۳. نقل قول کردن (از)، نقل کردن (از)
anführen aus (zitieren); [*][hat]
۴. ذکر/ قید کردن
Buch, Quelle usw.; [*][hat]
همان جا؛ در جای مذکور
am angeführten Ort (a.a.O.)
۵. ارائه دادن، [دلیل] آوردن، به دست دادن؛ ذکر کردن
(Grund usw.); [*][hat]
برای تبرئه خود چه دلیلی می توانید ارائه بدهید/ بیاورید؟
was können SIe zu Ihrer Rechfertigung anführen
مثالی آوردن، مثالی زدن، مثالی ذکر کردن
ein Beispiel/ etwas als Beispiel anführen
برای عملی دلیل آوردن
einen Grund für etwas anführen
۶. بازی دادن، به بازی گرفتن، فیلم کردن، دست انداختن، سر به سر گذاشتن
Person, zum besten haben; [*][hat]