amüsieren
intransitiv۱. تفریح کردن، لذت بردن، مشغول/ سرگرم شدن، خوش گذشتن به، خوش گذراندن
sich amüsieren (sich unterhalten)
مثال ها:
حظ کردن، کیف کردن، لذت بردن، کلی تفریح کردن
sich mächtig/ köstlich amüsieren ugs.
به شما خوش گذشته است؟
haben Sie sich gut amüsiert?
۲. مایه سرگرمی/ تفریح/ تفنن کسی شدن، تفریح داشتن برای؛ خنده اش گرفتن از
tr. (belustigen)
مثال ها:
کنجکاویش مایه سرگرمی ما شده بود، از کنجکاویش خنده مان گرفته بود
seine Neugier amüsierte uns
جواب/ کارهای آن بچه مایه سرگرمیشان شده بود
auch sich amüsieren: sie amüsierten sich über die Antwort des Kindes/ über das Kind
۳. مشغول/ سرگرم کردن
tr. (unterhalten); [hat]