wort dictionary
FADE

abzweigen

intransitiv

۱. منشعب شدن (از)،‌ انشعاب پیدا کردن (از)، جدا شدن (از)

abzweigen von; [*][ist]

۲. کنار گذاشتن؛ [نیز:] به جیب زدن

tr.; [*][hat]

مثال‌ ها:

هر ماه دویست یورو از حقوق وخود را کنار گذاشتن برای

von seinem Gehalt monatlich 200 Euro abzeigen für

مقداری از جنسهای انبار را به جیب زدن

Waren aus dem Lager für sich abzweigen