abzahlen
transitiv۱. (به اقساط، تا به آخر) پرداختن، پرداخت کردن، پس دادن، بازپرداخت کردن؛ مستهلک کردن
Schulden usw.; [*][hat]
مثال ها:
پول ماشینی را به اقساط پرداخت کردن
ein Auto abzahlen
۲. اقساط چیزی را (تا آخر) پرداختن/ پرداخت کردن
Ware
۱. (به اقساط، تا به آخر) پرداختن، پرداخت کردن، پس دادن، بازپرداخت کردن؛ مستهلک کردن
Schulden usw.; [*][hat]
پول ماشینی را به اقساط پرداخت کردن
ein Auto abzahlen
۲. اقساط چیزی را (تا آخر) پرداختن/ پرداخت کردن
Ware