wort dictionary
FADE

abwerfen

transitiv

۱. ریختن (روی)؛ انداختن (روی)

tr.; abwerfen auf Akk. (Bomben, Flugblätter usw.)

۲. صرف داشتن، صرفیدن، به صرفه بودن، عاید کردن؛ نفع کردن؛ داشتن، (به دست) دادن، آوردن

itr.; (Gewinn bringen); [*][hat]

مثال‌ ها:

منفعت داشتن

Nutzen abwerfen

۳. (پایین) انداختن، پرت کردن، (به) زمین زدن؛ به زمین انداختن

tr. ( Reiter usw.); [*][hat]

مثال‌ ها:

اسب سوارکار را به زمین زد

das Pferd warf den Reiter ab

۴. انداختن؛ ریختن؛ رد کردن

tr. (Spielkarte)

۵. کنار زدن؛ درآوردن (و به کنار انداختن)

tr. (Bettdecke; Mantel usw.)

۶. خود را آزاد کردن از (قید)؛ گسستن، پاره کردن؛ شکستن

tr.