wort dictionary
FADE

abwehren

transitiv/intransitiv

۱. رد کردن، بی مورد دانستن

tr. (Verdacht, Vorwurf, use.) [*][hat]

۲. دفع کردن؛ دور کردن

tr., (Angriff, Schlag; Gefahr usw.) [*][hat]

مثال‌ ها:

حمله دشمن را دفع کردن، دشمن را عقب راندن/ پس زدن

den Feind abwehren

۳. جلو (بروز/ وقوع) چیزی را گرفتن، مانع چیزی شدن، جلوگیری/ ممانعت کردن از

tr. (Krankheit, Katastrophe usw.) [*][hat]

مثال‌ ها:

جلو پیامدهای ناگوار را گرفتن

üble Folgen abwehren

جلو (نفوذ) سرما را گرفتن

Kälte abwehren

۴. رد کردن، از سر باز کردن، دست به سر کردن، از دست/ از شر چیزی خلاص شدن

tr. (Neugierige usw.) [*][hat]

۵. طفره رفتن از

tr. (lästige Fragen usw.) [*][hat]

۶. از خود دور کردن، تاراندن

tr. (Fliegen usw.) [*][hat]

۷. امتناع کردن،‌ بی میل بودن، اکراه داشتن

itr. [*][hat]

مثال‌ ها:

دستش را به نشانه امتناع/ به علامت بی میلی بلند کرد

abwehrend hob er die Hand