abtreten
intransitiv۱. خارج شدن؛ (جایی را) ترک کردن
itr., ist (SChauspieler, Sodat usw.)
مثال ها:
از صحنه خارج شدن
von der Bühne abtreten Theat.
مرخص کردن
abtreten lassen Mil.
۲. کناره گیری کردن از، کناره گرفتن از؛ خود را کنار کشیدن، دست کشیدن از
itr., ist (aus der Politik usw.)
۳. [پاها را به زمین زدن/ مالیدن و] تکاندن، پاک کردن، تمیز کردن
itr., (Schnee usw.)
۴. واگذار/ منتقل کردن به، انتقال دادن به؛ در اختیار کسی گذاشتن، دادن به؛ تسلیم کردن به
tr., jmdm. etwas abtreten; etwas an jmdn. abtreten
مثال ها:
حقوق خود را واگذار کردن به
seine Rechte abtreten an
جای/ کارت ورودی خود را در اختیار کسی گذاشتن
jmdm. seinen Platz/ seine Eintrittskarte abtreten
منطقه ای را به کشور همسایه واگذار/ تسیلم کردن
ein Gebiet an das Nachbarland abtreten
۵. (در اثر راه رفتن زیاد) مستعمل کردن