abstumpfen
transitiv۱. کند کردن؛ گرد/ مدور کردن؛ شعاعی کردن
[*][hat]; tr. (Schneiden, Spitze; Kante usw.)
۲. کند شدن
[*] itr., ist, sich abstumpfen (Klinke usw.)
۳. (نسبت به همه چیز) بی اعتنا کردن؛ بی احساس کردن؛ (آدرم را) کرخت کردن
[*][hat] tr. (Person)
مثال ها:
کسی را (در قبال همه چیز) بی احساس کردن
jmds. Gefühle abstumpfen
۴. (نسبت به همه چیز) بی اعتنا شدن، بی احساس شدن؛ کرخت شدن
[*] itr., ist (Person)