wort dictionary
FADE

abstellen

transitiv

۱. [ موقتاً در جایی] گذاشتن؛ در گوشه ای گذاشتن؛ به زمین گذاشتن؛ (اشیاء غیر قابل استفاده را در مکانی) گذاشتن

Tasche, Fahrrad, alte Sachen usw.

مثال‌ ها:

سبد را کجا می توان بگذارم؟

wo kann ich den Korb abstellen

سینی را (فعلاً) بگذار روی قفسه

stell das Tablett auf dem Regal ab

گذاشتن دوچرخه (در حیاط) ممنوع است

das Abstellen von Fahrrändern (im Hof) ist verboten

۲. خاموش کردن (رادیو؛ موتور)؛ قطع کردن؛ بستن

ausschalten

مثال‌ ها:

گاز (آب) (برق) را قطع کردن

das Gas (das Wasser) (den Strom) abstellen

چراغ را (موتور را) خاموش کردن

das Licht (den Motor) abstellen

۳. از میان برداشتن/ موقوف/ منسوخ کردن، جلو چیزی را گرفتن؛ برانداختن

Korruption, Übel usw.

۴. از میان برداشتن، رفع/ برطرف/ مرتفع کردن

Störungen, Schaden usw.

۵. تنظیم کردن نسبت به، متناسب کردن با،‌وفق/ تطابق دادن با

abstellen auf Akk. (abstimmen)

مثال‌ ها:

تولید را با سلیقه خریداران متناسب کردن

die Produktion auf den Publikumsgeschmack abstellen