absprechen
transitiv۱. قرار کاری را گذاشتن؛ توافق کردن در مورد
vereinbarten
قرار ملاقات گذاشتن با
ein Zusammentreffen absprechen mit
هنوز باید قرار این کار را (با او) بگذاریم
wir müssen das noch (mit ihm) absprechen
مگر قرار براین نشده بود/ بنا نبود/ قرار نگذاشته بودیم که
wir hatten uns doch abgesprochen
قرار شد که ...
es wurde abgesprochen, dass ...
آن ها با هم گاوبندی کرده بودند
sie hatten sich abgesprochen
۲. منکر چیزی بودن
jmdm etwas absprechen (abstreiten)
۳. کسی را از چیزی محروم کردن، حق برخورداری از چیزی را سلب کردن از، حق استفاده از چیزی را گرفتن از
jmdm. etwas absprechen (aberkennen)
به کسی حق ندادن که.../ حق انجام کاری را از کسی گرفتن
jmdm. das Recht absprechen, (etwas zu tun)
حق شرکت در مدیریت را از کارگران سلب کردن
den Arbeitnehmern das Recht auf Mitbestimmung absprechen
۴. قابل (صلاحیت) ندانستن