wort dictionary
FADE

abspielen

transitiv/intransitiv

۱. [ تا آخر] زدن، گذاشتن، نواختن؛ باز نواخت کردن؛ (صفحه یا نوار) گذاشتن؛ [ تا آخر] نشان / نمایش دادن

tr., (Platte, Band, Hymne, Film usw.)

مثال‌ ها:

سی دی گذاشتن (و تا آخر گوش کردن)

eine CD abspielen

۲. از روی نت زدن/ نواختن [ بدون تمرین قبلی]

tr., itr. (vonm Blatt spielen)

۳. پاس دادن ( به)، پاس کردن ( به) (ورزش)

tr., itr.; abspielen an Akk. (Ball usw.)

۴. اتفاق افتادن، رخ/ روی دادن،‌ گذشتن، به وقوع پیوستن

sich abspielen (geschehen)

مثال‌ ها:

بسیاری از جریانات پشت پرده می گذرد/ اتفاق می افتد

manches spielt sich hinter den Kulissen ab

همه چیز پنهانی اتفاق افتاده است

das hat sich alles hinter den Kulissen abgespielt

۵. (در اثر نواختن یا استعمال زیاد) کهنه کردن