absetzen
transitiv۱. برداشتن؛ کنار گذاشتن
tr. (Hut, Glas, usw.)
کلاه را/ عینک خود را (از چشم) برداشتن
die Brille/den Hut absetzen
آرشه را کنار گذاشتن/ از ویلن برداشتن، نواختن را قطع کردن
den Geigenbogen absetzen
لیوان را از لب برداشتن
das Glas (von Mund) absetzen
لیوا را لاجرعه سر کشید
auch itr.: er trank, ohne abzusetzen
بی وقفه، بی انقطاع، یک بند [عا]
ohne abzusetzen
۲. پیاده کردن
tr. (aussteigen lassen)
می توانی مرا سر نبش پیاده کنی
du kannst mich an der Ecke absetzen
لطفا مرا جلوی سینما پیاده کن!
setze mich bitte vor dem Kino ab!
۳. نهشت دادن،از خود بر جا گذاشتن؛ ته نشین کردن، رسوب دادن؛ [ نیز:] (از خود) پس دادن
tr. (ablagern)
رود شن و ماسه ( را در ساحل) نهشت می دهد
der Fluss setzt Stand (am Ufer) ab
۴. نهشت کردن؛ ته نشین شدن، ته نشست/ رسوب کردن، (در یک جا) جمع شدن (گرد و خاک)؛ [نیز:] پس دادن
sich absetzen (sich ablagern)
در دهانه رود گل و لای نهشت می کند
an der Mündung setzt sich Schlamm ab
در فنجان ته نشین شدن/ ته نشست کردن
sich auf dem Grund der Tasse absetzen (Kaffeesatz usw.)
۵. (از کار) بر کنار کردن؛ خلع/ عزل/ معزول کردن؛ ساقط کردن
tr. (minister usw.)
۶. به فروش رساندن، فروختن
tr., (verkaufen)
(به) فروش رفتن، فروش داشتن، بازار داشتن
abgesetzt werden
خوب (به) فروش رفتن، فروش/ بازار خوبی داشتن
sich leicht absetzen lassen
۷. حذف کردن (از)؛ برداشتن (از)، زدن (از)؛ قلم گرفتن (از)
tr., absetzen von (streichen)
۸. کسر/ کم کردن (از)
tr., absetzen von (abziehen)
مخارج را از مالیات کم کردن
die Kosten von der Steuer absetzen
۹. در رفتن، فرار کردن، به چاک زدن، فلنگ را بستن، عقب نشینی کردن
sich absetzen (weggehen)
بموقع فرار کرد (و به خارج رفت)
er hat sich rechtzeitig (ins Ausland) abgesetzt
۱۰. پایین/ زمین گذاشتن
tr. (Koffer, Tablett usw.)
۱۱. سر سطر آوردن
۱۲. فاصله گذاشتن
۱۳. قطع کردن (ادامه ندادن)
خوردن قرص را قطع کردن (ادامه ندادن)
die Pille absetzen
۱۴. برگذار نکردن
۱۵. قطع کردن
(amputieren)
۱۶. تلنبار ساختن
[Bauingenieurwesen]