abschreiben
transitiv۱. رونویسی/ رونویس کردن، رونوشت برداشتن از؛ استنساخ کردن از
tr. (Schriftstück)
۲. ار روز دست کسی نوشتن؛ از روی چیزی نوشتن
tr., itr. (von jmdm; aus etwas)
از روی دست کسی (نگاه کردن و) نوشتن
von einem anderen abschreiben
۳. برداشتن از؛ سرقت ادبی کردن از، انتحال کردن از، دزدیدن از
tr. (plagiieren)
۴. دعوت کسی را (کتبا) رد کردن/ نپذیرفتن، عذر خواستن از، جواب رد دادن به
itr.; jmdm. abschreiben (schriftlich absagen)
۵. کسر/ کم کردن (از)، قلم گرفتن (از)، زدن (از)
tr.; abschreiben von (Betrag usw.)
۶. فاتحه کسی/ چیزی را خواندن، دیگر روی کسی/ چیزی حساب نکردن
tr., fig.
باید فاتحه اش را بخوانیم؛ باید قیدش را بزنیم؛ باید دور آن را قلم بکشیم
das können wir abschreiben
۷. تمام شدن؛ تمام کردن
sich abschreiben; tr. (Bleistigt, Farbband usw.)
۸. استهلاک را در نظر گرفتن