wort dictionary
FADE

abschrecken

transitiv

۱. ترساندن (و از انجام عملی منصرف کردن)؛ چشم کسی را ترساندن؛ منصرف کردن؛ مانع شدن، بازداشتن

tr., itr. (abhalten)

مثال‌ ها:

دوری راه او را ترساند/ از رفتن منصرف کرد

der weite Weg schreckte ihn ab

این مجازات سنگین چشمشان را خواهد ترساند/ مانعشان خواهد شد

die hohe Strafe wird abschrecken

عبارات کاربردی:

درس عبرت

ein abschreckendes Beispiel

۲. در آب سرد فرو بردن [برای آنکه پوشش راحتتر کنده شود]،‌ آب سرد زدن به؛ آبکش کردن ؛ یک مرتبه خنک کردن

tr. (Ei. usw.)

مثال‌ ها:

آب سرد روی تخم مرغ های پخته شده ریختن

gekochte Eier abschrecken