wort dictionary
FADE

abpassen

transitiv

۱. در انتظار/ در کمین/ منتظر [فرصتی] نشستن

Zeitpunkt

مثال‌ ها:

منتظر فرصت مناسب بودن

den richtigen Zeitpunkt abpassen

۲. انتظار کسی را کشیدن؛ چشم به انتطار کسی بودن/ نشستن؛ گوش به زنگ بودن، مترصد بودن

Person