abmelden
transitiv۱. اطلاع دادن [به مقامی رسمی]، خبر دادن؛ سفارش را لغو کردن؛ عدم استفاده را (اتومبیل؛ تلفن، تلویزیون) به اطلاع رساندن
مثال ها:عبارات کاربردی:
تغییر محل سکونت کسی/ خود را به اداره ثبت احوال اطلاع دادن
jemanden / auch: sich beim Einwohnermeldeamt abmelden
باید به مدرسه اطلاع بدهیم که میخواهیم فرزندمان را از آنجا ببریم/ اسمش را از آنجا خط بزنیم
wir müssen unser Kind (von/ in der Schule) abmelden
می توانیم به اداره راهنمایی و رانندگی اطلاع بدهیم که در مدت زمستان از اتومبیلمان استفاده نخواهیم کرد
wir können das Auto für die Wintermonate abmelden
او از اول ژانویه از اینجا رفته است (دیگر اینجا ثبت رسمی نیست)
er ist seit dem ersten Januar hier abgemeldet
دیگر چشم دیدنش را ندارم؛ دیگر از چشمم افتاده است
er ist bei mir abgemeldet