ableiten
transitiv۱. مسیر چیزی را تغییر دادن/ برگرداندن، از مسیر خود منحرف کردن
tr. (Fluss usw.)
۲. به بیرون/ به خارج هدایت کدرن
tr. (Flüssigkeit, Wärme usw.)
۳. منحرف کردن
tr. (Blitz)
۴. استنتاج کردن/ منتج کردن/ نتیجه گرفتن/ نتیجه گیری کردن بر اساس
tr., ableiten aus/ von (Recht, Anspruch usw.)
۵. منتج/ حاصل شدن از
sich ableiten aus/ von (sich ergeben)
۶. به دست آوردن (از)، مشتق کردن (از)؛ گرفتن (از)
tr., ableiten aus
۷. اصل چیزی را/ منشا چیزی را دنبال کردن تا؛ (اصل و) نسب کسی را یافتن در؛ مشتق کردن؛ مشتق ساختن
tr., ableiten von
نسب او به اعراب می رسد
seine Herkunft hat man von dem Arabern abgeleitet
این لغت را یونانی الاصل می دانند
das Wort leitet man vom Griechischen ab Ling.
فعلی را از اسمی مشتق کردن
ein Verb von einem Substantiv ableiten Ling.
«نیرومند» مشتق از«نیرو» است
``kräftig´´ ist von ``Krafr´´ abgeleitet Ling.
۸. اصل چیزی برگشتن به/ رسیدن به، بر گرفته شدن از، آمدن از؛ مشتق شدن
sich ableiten aus
ریشه ی این کلمه از لاتین است
das Wort leitet sich aus dem Lateinischen ab
۹. تخلیه کردن
[Bauingenieurwesen]