abhelfen
intransitiv۱. چیزی را چاره/ علاج کردن، چاره ای جستن برای، چاره ای/ تدبیری اندیشیدن برای ( رفع چیزی)؛ چیزی را رفع/ بر طرف کردن
[*][hat]; Dat. (einem Missstand, Mangel usw.
مثال ها:
این کار چاره اش آسان است
dem kann leicht abgeholfen werden