abheben
transitiv۱. برداشتن (گوشی تلفن؛ در دیگ و غیره)
Deckel, Hörer usw.
دیگ را از روی اجاق برداشتن
den Topf vom Ofen abheben
در دیگ را برداشتن
den Deckel vom Topf abheben
یک دانه را کور کردن (در بافتنی)
eine Masche abheben
۲. (از زمین) بلند شدن،به پرواز درآمدن، پرواز/ حرکت کردن
itr. Flugzeug usw.
۳. (پول از حساب بانکی) برداشت کردن (از)، برداشتن (از)
tr. Geld vom Konto usw.
۴. مشخص/ نمایان/ متمایر بودن؛ تضاد/ کنتراست داشتن؛ خود را نشان دادن (رنگ)
sich abheben (sich abzeichnen)
طرح برجها در زمینه آسمان شب بخوبی مشخص بود
die Tür hoben sich vom/ gegen den Abendhimmel ab
این رنگ آبی با زمینه زرد کنتراست خوبی دارد
das Balu hebt sich gut gegen den gelben Grund ab
۵. متمایز بودن، فرق نمایانی داشتن
sich abheben (sich unterscheiden)
روحیه آرامش او را از دیگران متمایر می کرد
sie hob sich von anderen durch ihre ruhige Art ab
از دیگران متمایز بود/ با دیگران فرق نمایانی داشت زیرا ...
er hob sich von den anderen ab, weil er ...
۶. چیزی را یاد آور شدن/ متذکر شدن/ خاطر نشان ساختن؛ چیزی را مورد تاکید قرار دادن
itr.; abheben auf Akk.
۷. کوپ کردن (ورق)، بر تخت زدن
tr., itr., Kartenspiel