abbiegen
starkes Verb۱. جلو کاری را گرفتن، (از زیر کاری) در رفتن؛ طفره رفتن از
verhindern; tr.
مثال ها:
از جواب دادن به سوالهای ناجور دررفتن/ طفره رفتن
unangenehme Fragen abbiegen
۲. خم کردن، خماندن، خم دادن ، منحرف کردن
tr.; Blech, Draht usw.
۳. پیچیدن، پیچ زدن؛ منحرف شدن، پیچ خوردن
itr.; [*][ist]
مثال ها:
به طرف چپ (راست) پیچیدن
nach links (nach rechts) abbiegen
گردش به چپ/ راست ممنوع!
links/ rechts abbiegen verboten!; abbiegen nach links/ rechts verboten!
جاده به داخل جنگل می پیچد/ منحرف می شود
die Straße biegt in den Wald ab