Vater
derGenitiv: s
۱. پدر؛ بابا؛ [مج:] بانی، بنیاد گذار، پیشگام؛ آبا؛ اولیا
مثال ها:عبارات کاربردی:
پدر شدن
Vater werden
دولت [خصوصاً به عنوانِ وصول کنندۀ مالیات]
Vater Staat scherzh.
تره به تخمش می ره حسنی به باباش
wie der Vater, so der Sohn
۲. پدران، آبا و اجداد؛ نیاکان
Pl. (Vorfahren)
مثال ها:
سرزمینِ آبا و اجدادیِ او
das Land seiner Väter
۳. پدرِ روحانی؛ پدر
Ordenspriester
مثال ها:
پدرِ مقدس [پاپ]
der Heilige Vater