Freund
der۱. دوست، رفیق
allg.
او از دوستانِ (قدیمیِ/ خوبِ) من است
er ist ein (alter/ guter) Freund von mir
دوستانِ زیادی ندارد، دوست کم دارد
er hat wenig Freunde
(با هم) دوست‌بودن/ شدن
Freunde sein/ werden
همچنان دوستِ همدیگر باقی‌ماندن، دوستیِ خود را به‌هم‌نزدن
Freunde bleiben
آن ها دوستان جون جونی هم هستند؛ خیلی صمیمی هستند (رابطه ی دوستانه ی نزدیکی دارند)
sie sind dicke Freunde
ما از سال 1970 تا حالا دوستیم
wir sind schon seit 1970 Freunde
این دو نفر با هم دوست شدند
die beiden wurden Freunde
دوست و دشمن، همه
Freund und Feind
۲. دوستِ‌پسر، بوی‌فرِند [عا]
(Partner, Liebhaber)
۳. دوستدار؛ اهل؛ علاقه‌مند
(der Kunst usw.)
او از دوستدارانِ/ علاقه‌مندانِ موسیقیِ مدرن است
er ist ein Freund von moderner Musik
من اهلِ رقص/ کلی‌بافی نیستم
ich bin kein Freund des Tanzens/ von großen Worten
او دوستدار ورزش نیست (از ورزش خوشش نمی آید)
er ist kein Freund des Sports