Chaos
dasPlural: Chaos
Genitiv: NULL
۱. هرج و مرج، آشفتگی، در هم ریختگی، اغتشاش، در هم برهمی؛ ریخت و پاش
Durcheinander
مثال ها:
کشور را دچار هرج و مرج کردن
das Land ins Chaos stürzen
۲. هیولی، هیولا؛ خائوس
۱. هرج و مرج، آشفتگی، در هم ریختگی، اغتشاش، در هم برهمی؛ ریخت و پاش
Durcheinander
کشور را دچار هرج و مرج کردن
das Land ins Chaos stürzen
۲. هیولی، هیولا؛ خائوس