wort dictionary
FADE

Aufwand

der
Plural: Aufwand
Genitiv: (e)s

۱. صرف [صرف وقت و انرژی و غیره]، (صرف) هزینه؛ نیرو

an Zeit usw.

مثال‌ ها:

با صرف حداقل مصالح

mit dem geringsten Aufwand an Material

با (صرف) هزینه ای معادل

mit einem (finanziellen) Aufwand von

صرف نیرو؛ نیرو [خود نیرویی که صرف کاری می شود ]

der Aufwand an Kraft

اتلاف وقت و انرژی

unnützer Aufwand

این کار به هزینه ی زیادی احتیاج دارد (خیلی وقت می برد)

das erfordert einen großen Aufwand an Geld (an Zeit)

۲. زحمت

Anstrengung

مثال‌ ها:

به زحمتش نمی ارزد

der Aufwand lohnt sich nicht

۳. اسراف، اسراف کاری، ولخرجی، ریخت و پاش؛ تجمل،‌ زرق و برق

Luxus, Verschwendung

مثال‌ ها:

اسراف کردن؛‌ زندگی پرتجملی داشتن، به تجملات پرداختن

(großen) Aufwand treiben

بدون تجمل زندگی کردن

ohne großen Aufwand leben